×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true

ویژه های خبری

true
    امروز  جمعه - ۲۰ تیر - ۱۴۰۴  
true
true
هشت سال ایستادگی؛ نگاهی فلسفی و واقع‌گرایانه به دفاع مقدس از دریچه سه نبرد سرنوشت‌ساز

به تحقیق و تحریر سید وحید موسوی (مجموعه از تاریخ شفاهی جنگ)

در قرن بیستم، کمتر کشوری با چنان تجربه‌ای از جنگ مواجه شد که در آن، همزمان خاک، هویت، ایمان و آینده به محاصره درآید. جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰–۱۹۸۸) نه‌فقط نزاعی بر سر زمین، بلکه تلاشی سازمان‌یافته برای شکستن روح یک ملت بود. اما ایران، در این هشت سال، با ساختن منظومه‌ای از شهادت، مقاومت و فلسفه بودن، از دل آتش، افقی نو برای خود گشود.

در این میان، سه نقطه عطف تاریخی—آزادسازی خرمشهر، والفجر ۸ و مرصاد—مانند منشورهایی سه‌گانه، وجوه گوناگون ایستادگی ملت ایران را به تصویر می‌کشند؛ و این ایستادگی، بر شانه‌های مردمانی عادی اما بزرگ، و سردارانی ایستاده بود که بسیاری‌شان کمتر شناخته شده‌اند.

خرمشهر: بازپس‌گیری شرافت ملی با بهای خون

در سوم خرداد ۱۳۶۱، پس از ۵۷۶ روز اشغال، خرمشهر در قالب عملیات بیت‌المقدس آزاد شد. عملیاتی که به بهای جان بیش از ۶۰۰۰ شهید ایرانی انجام گرفت، اما برای ملت ایران، مفهومی بیش از «بازپس‌گیری یک شهر» داشت. خرمشهر، استعاره‌ای از آزادسازی روح و وجدان ملی شد.

در میدان این نبرد، سردارانی چون محمد جهان‌آرا، فرمانده سپاه خرمشهر، با وجود شهادت زودهنگام در آبان ۱۳۶۰، نقشی بنیادین در ایجاد ساختار مقاومت شهری ایفا کردند. شهادت او، مانند فانوسی در دل تاریکی، راه را برای رزمندگان بعدی گشود. در کنار او، سردار احمد متوسلیان نیز در مرحله دوم عملیات، فرماندهی تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله را برعهده داشت؛ کسی که اگرچه کمی بعد در لبنان ربوده شد، اما منش نظامی و فلسفه رشادتش همچنان الهام‌بخش است.

والفجر ۸: ایمان در برابر ماشین جنگ، نبرد با ناممکن

در بهمن ۱۳۶۴، بیش از ۱۵۰ هزار رزمنده ایرانی با عبور از اروند، به شبه‌جزیره فاو یورش بردند؛ منطقه‌ای که به‌زعم تحلیلگران نظامی غرب، غیرقابل تصرف بود. اما با سلاح ایمان، طراحی دقیق عملیاتی، و ازخودگذشتگی، غیرممکن به واقعیت بدل شد.

در این عملیات، نقش سردار علی هاشمی، فرمانده قرارگاه نوح، در انسجام نیروهای مردمی و استقرار در جنوب بسیار کلیدی بود. سرداری که بعدها در عملیات‌های متعددی تا زمان شهادتش در سال ۱۳۶۷، از موثرترین چهره‌های جبهه جنوب باقی ماند. همچنین شهید حسن باقری، تحلیلگر برجسته و نابغه اطلاعاتی جنگ، در تدوین نقشه‌های عملیاتی نقش بسزایی داشت؛ هرچند پیش از والفجر ۸ در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید، اما میراث فکری‌اش در آن نبرد حاضر بود.

از منظر فلسفی، والفجر ۸ تجلی اراده بر مرگ و ایمان بر تکنولوژی بود. در دل شب، مردانی به آب زدند که به‌قول هایدگر، مرگ را نه پایان، بلکه افق بیداری می‌دانستند.

مرصاد: مرز میان انسان و ضدانسان، دفاع از وجدان ملی

در مرداد ۱۳۶۷، کمتر از دو هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ارتش عراق و سازمان مجاهدین خلق به تصور شکستن ستون فقرات ایران، عملیات «فروغ جاویدان» را کلید زدند. اما در تنگه مرصاد، ملت ایران ایستاد.

فرماندهی مرصاد را سردار علی صیاد شیرازی، یکی از پاک‌ترین و علمی‌ترین فرماندهان ارتش، برعهده داشت. با استفاده از تاکتیک‌های کلاسیک نظامی و حمایت مردمی، ستون زرهی مجاهدین در کمتر از سه روز متلاشی شد. سردار محمد ناظری، از نیروهای ویژه سپاه، نیز در عملیات‌های پاک‌سازی نقش مهمی ایفا کرد—نامی که کمتر شنیده شده ولی در میدان عمل، بی‌نظیر بود.

مرصاد، از منظر فلسفه سیاسی، بازگشت امر اخلاقی در لحظه فروپاشی استراتژیک بود. جامعه‌ای خسته از جنگ، بار دیگر برخاست تا از ارزش‌های انسانی‌اش دفاع کند. پاسخی که نه با انتقام، بلکه با ایمان به عدالت تاریخی همراه بود.

فلسفه شهادت: مرگ در راه زندگی

برای رزمندگان ایرانی، شهادت یک پایان نبود؛ بلکه آغاز گفت‌وگویی با تاریخ و آینده بود. آنان نه از مرگ می‌گریختند و نه آن را تمجید می‌کردند؛ بلکه آن را چونان مرحله‌ای در راه تحقق انسانیت معنا می‌کردند.

در فلسفه اگزیستانسیالیسم، انسان اصیل کسی است که با «امکان نیستی» مواجه می‌شود و آن را می‌پذیرد تا بودنش را معنادار کند. دفاع مقدس، هزاران نسخه عملی از این نظریه را در خرمشهر، فاو و مرصاد پدید آورد؛ از جهان‌آرا تا باقری، از متوسلیان تا هاشمی و صیاد شیرازی.

در پایان راه جنگ برای بودن، برای ساختن آینده

دفاع مقدس صرفاً مجموعه‌ای از درگیری‌های نظامی نبود. این جنگ، فلسفه‌ای بود برای بودن؛ در جهانی که بودن، همیشه تضمین‌شده نبود. ایستادگی ایرانیان، نه از سر ناآگاهی، بلکه از موضع انتخاب، ایمان و باور به آینده‌ای آباد بود.
امروز، اگر شهری ساخته می‌شود، اگر نسلی به فردا امیدوار است، اگر در برابر هجمه فرهنگی یا تهدید امنیتی ایستادگی می‌شود، بخشی از آن ریشه در همان «انتخاب آگاهانه مرگ برای زندگی» دارد. فلسفه دفاع مقدس، همچنان ادامه دارد—نه در میدان جنگ، بلکه در میدان فرهنگ، علم و آبادانی.

سید وحید موسوی
۳ خرداد ۱۴۰۴

false
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


true